بدون عنوان
بدون عنوان
نسیم دخترم زمانی که فهمیدم باردارم ، هم خوشحال بودم و هم ناراحت ولی بیشتر خوشحال بودم و ناراحتی من هم از این بود که شایدنتونم مادر خوبی برات باشم و نتونم وظایفمو در قبالت انجام بدم ولی توکل کردم بازم به همون خدای مهربون همون خدایی که شبهای قدر یه نور امید ازش خواستم و بهم داد و اون نور امید شما کوچولوی ناز بودی. هیچ وقت اون شب قدرو یادم نمی ره . ازش ممنونم نمی دونستم دختری یا پسر ولی کاملا حست می کردم ، بابایی دلش می خواست پسر دار بشه ولی من دختر می خواستم ، تا انکه 16 هفتگی رفتیم سونوگرافی سه بعدی و دکتر شاهسوند گفت که 90 درصد دختره و سالمه ، هر دومون خوشحال شدیم و حس خوی داشتیم احساس سبک وزنی می کردیم باب محکم دستمو فشار داد و گفت ...
نویسنده :
مامان و بابا
11:44